بعد از مدت ها، شکر برای همه چی :)

خیلی وقته، فکرکنم حدود 6، 7 ماهی میشه که اینجا چیزی ننوشتم. اتفاق خاصی نیفتاده،‌ شاید هم افتاده نمی دونم. تافل دادم و به طرز معجزه آسایی جی آر ای :دی بد نشدم. دارم اپلای می کنم. درگیر تزم. تابستون رو تو وزارتخونه کار کردم که اگه نمی‌کردم الان تزم خیلی جلوتر بود. همچنان یه درسم مونده چون مهندسی مالی رو حذف کردم. این ترم تی ای خرد بودم که دهنمو سرویس کرد. تجربه ای شد که دفعه‌ی بعد تی ای درسی که فک می کنم بلد نیستم نشم. وصال و ابراهیم نژاد و برکچبان بهم ریکام میدن. یه دانشگاه رو تا حالا فرستادم که ریکام برک هنوز نرفته چون خودم ننوشتمش. گذشته رو رها کردم،‌از المپیاد کشیدم بیرون و دیگه حسرت نمی خورم. سعی می کنم در لحظه باشم و همه‌ی تلخی یا شیرینی شو حس کنم. زندگیم نامنظمه. بعضی وقت ها امید دارم  و بعضی وقت‌ها هیچی ندارم. هفته‌ی پیش رفتم خونه چون ممکن بود یلدای دیگه خونه نباشم. 

خدا رو شکر می‌کنم برای همه چیزایی که دارم. برا اینکه بهم فرصت داد تو شریف اقتصاد بخونم. برا اینکه سالمم. برا اینکه مادر پدر و خواهر برادر سالم و مهربونی دارم که دوستم دارند. برا اینکه خونه داریم، ماشین داریم و پول داریم. برا اینکه دوستای موفق،‌شاد و عاقلی دارم. برا اینکه الان یه جای آروم دارم که می تونم توش بشینم و این چیزا رو بنویسم. برا اینکه آموزش خوبی در طول زندگیم دیدم و دارم می‌بینم. برا اینکه آدمای خوب زیادیو تو زندگیم دیدم. برا اینکه خودمو دارم. تلاش می کنم. مهربونم :) آدم خوبی ام. به کسی آزاری نمی رسونم و برای هیچ کسی بد نخواستم و نمی خوام. برا اینکه خودمو از یه مدرسه‌ي عادی رسوندم به اینجا. برا اینکه خفنم و اراده دارم. خدایا مرسی برا همه چی. کمکم کن درست تصمیم بگیرم از این به بعد هم :)

برنامه‌ی سه ماهه دارم. تا عید. هدفام اینه: تزم به جای خوبی رسیده، اپلای کردم،‌ یه درس هم برداشتم. هر روز اینجا می‌نویسم. شبیه یه جور گزارش روزانه.

 

خدایا مرسی برا همه چیزایی که بهم دادی و ندادی :)

شکرت:)

و اینکه همچنان کمکم کن. 

 

مهتاب :)

magiCage...